پخش زنده
امروز: -
"بالی نمی خواهم،این پوتین های کهنه هم می توانند مرا به آسمان ببرند…"
به گزارش خبرگزاری صداوسیما،مرکز اصفهان؛ در فکه برنامه عاشورایی اش را می ساخت،داشت روایتی دیگر می سرود از قتلگاه و كانال هايش، از تپه ماهور و دشت هايش، از والفجر مقدماتي و والفجر يك، از کبوترهای آغشته به خونی كه پر بسته از كانال ها پر كشيدند و "سیدمرتضی"هم عاقبت یکی از این آسمانی ها شد تا خودش هم راوی فتحی دیگر شود.
"سید " راوی ایستادگی دلاورمردان عملیات های فتح المبین،والفجر 8،قدس و جبهه های جنوب و غرب بود ،مردی از جنس تقوا که کلام روشنش معبری از نور را به روی تشنگان راه حقیقت گشود.
او که می دانست برای پیمودن این راه جز شهادت مسیری نیست؛راهی که شهدا به او نشان دادند.
سید مرتضی آن جامانده کاروان شهدا ! زندگی را زیبا می دانست اما شهادت را زیباتر، "سلامت تن زیباست اما پرنده عشق تن را قفسی می بیند که در باغ نهاده باشند"
او با "روایت فتحش" سطرهای ناخوانده دفاع مقدس را برای همه خواندنی کرد و با قلم اعجاز انگیز و نگاه عارفانه اش از صدق دل نوشت برای همه شهیدان در طول تاریخ و برای اسلام وامام(ره)....
سید شهیدان اهل قلم خود را از میان برداشت تا هرچه هست خدا باشد ؛عاشقانه پای عهدش ماند پس همه زندگی اش، قلمش، کلامش و آثارش رنگ خدایی گرفت .
او هراسی از مرگ نداشت:"کجا از مرگ هراس دارد آنکه به جاودانگی روح در جوار رحمت حق آگاه است؟"
و آوینی بیستم فروردین 72 دل داغدارش به خون شهادت آغشته شد همان گونه که آرزویش بود:
ای شقایق های آتش گرفته دل خونین ما شقایقی ست که داغ شهادت شما را بر خود دارد آیا آن روز نیز خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما سرود شهادت بسراید؟ ...