به بهانه آسمانی شدن شهید زنده لرستان
 		 			
 	    	 	    		جای خالی تیتر!!! 	    	 			
 		 		 			 			 				 				در اولین روز از شهریور ماه سال 49 در خرم آباد متولد شد.
 				 			  		 	  	 		وی در سن جوانی لباس سبز پرافتخار میهن را به تن کرد و پس از فارغالتحصیلی در دانشگاه علوم انتظامی تهران مشغول به کار شد. حاصل ازدواج سید نورخدا و کبری حافظی دو فرزند بهنام سیده زهرا و سید محمد است؛ وی بعد از اتمام دانشگاه افسری بههمراه خانواده مدتی ساکن تهران میشوند و سپس به خرمآباد آمده و پس از چند سال زندگی در خرمآباد به وی مأموریت داده شد که به زاهدان برود
در عملیاتی که با گروهک تروریستی اشرارعبدالمالک ریگی ملعون انجام شد سید نورخدا موسوی به درجه رفیع جانبازی نائل شد، چند تن از محافظان این سرزمین مجروح شدند و چندین نفر از همکارانش نیز به شهادت رسیدند
سید نورخدا موسوی مردانه در برابر دشمنان دین ایستاد و فداکاری کرد، این دلاورمرد لرستانی دوشادوش دیگر رشید مردان این سرزمین برای مقابله با گروه ملعون ریگی حضور داشت که پس از دلاوریهای بسیار از ناحیه سر مجروح شد؛ اولین نفری که در این عملیات خبر شهادتش اعلام شده بود سید نورخدا بود که بعداً متوجه شدند نبضش هنوز کار میکند و پس از طی کردن یک مسیر85 کیلومتری جاده خاکی با ماشین حمل سربازان، آقاسید را به بیمارستان انتقال داده بودند که بنا بر تعریف دوستان سید، برای باز کردن مسیر داخل شهر و در خیابانها دوستان وی تیر هوایی شلیک میکردند تا مردم راه را باز کنند و از داخل خیابانها کنار بروند
این سید لرستانی در سن 38 سالگی بهطور صد درصد جانباز شد که در آن زمان سیده زهرا 7 ساله و محمد 5 ساله بود، وی حدود 10 سال در کما بود. در این سالها سید نورخدا در کشور به عنوان «شهید زنده وطن» معروف شده بود؛ او سالها ساکت و آرام بهروی تخت قرار گرفت تا آیتی بر آیات الهی، الگو و سرمشقی برای زمینیان باشد
در این چند سال همسرش مانند پروانه بر گرد همسرش میچرخید و از او پرستاری میکرد و منزلش زیارتگاه دوستداران وی شده بود که با حضور در این مکان یاد او را گرامی بدارند،  ازجانگذشتگیاش را ارج نهند و مأمنی برای آرامششان باشد.
طی یک هفته اخیر حال جسمانی سید نورخدا وخیم گزارش شد و با توجه به تنگی نفس شدیدی که داشت پزشکان معالج دیدار با این سید لرستانی را منع کردند و همسرش از همه مردم ایران التماس دعا داشتند تا حال سید بهبود یابد
اما سرانجام پس از سالها جانبازی، بامداد شب رحلت پیامبر اکرم(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) این شهید زنده لرستانی به آسمان پر کشید و به همرزمان شهیدش پیوست، حال خانهای که نورِ خدا در آن پیچیده بود و نفسهای پدر دلگرمی زهرا و محمد شده بود بیفروغ شد و فرزندانش با پیکر بیجان پدر خداحافظی کردند
کبری حافظی همسر شهید سید نورخدا موسوی در مورد شهادت شهید اظهار داشت: حدود دو هفته قبل از شهادت سید نورخدا، همرزم شهید در درگیری با گروهک ریگی، ساعت 6 صبح با ما تماس گرفت و از یک خواب عجیب گفت.
وی با اشاره به اینکه همرزم شهید سید نورخدا از خبری که شهید در خواب بهش داده بود سخن گفت و افزود: همرزم آقا سید گفت خواب دیدم سید نورخدا حال خیلی خوبی داشت و سرحال بود روی تخت نشسته بود که وقتی از سید حالش را جویا شدم، سید نورخدا گفت خبر خوشی دارم و قرار است شب چهارشنبه، شب رحلت جدم رسو الله(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) نوید بهشت را بمن بدهند و قرار است من برای همیشه از تخت بلند شوم و معجزه ای اتفاق بیفتد
همسر شهید سید نورخدا با اشاره به اینکه سید نورخدا در شبی که خود وعده شهادتش را داده بود، آسمانی شد، گفت: افتخار می کنم که همسر سید نورخدا هستم و با عشق سالها کنار این شهید بودم و حالا امانتی را که خدا بمن داده بود بعد از ده سال به خداوند متعال برگردانده شد. 
خانم حافظی می گوید: همه مردم از هر قشری برای دیدن آقا سید به منزلمان میآمدند و افرادی برای گرفتن حاجت آبروی سید را واسطه قرار میدادند، بعضی از جوانان هم نزد سید خطبه عقد خود را خواندند، برخیها دستهگل خواستگاری خود را قبل از رفتن به مراسم نزد آقا سید میآورند، افراد دیگری هم بودند که برای عاقبتبهخیری فرزندانشان نزد آقا سید دعا میکردند و مسئولان هم میگفتند با آمدن کنار آقا سید در کارشان موفقتر هستند
و حالا ده ها هزار نفر از مردم لرستان رسم عاشقی را به جا آورده و با بدرقه باشکوه شهید «سید نورخدا موسوی» تا بهشت، با فرزند وطن وداع کردند
اما در این میان با وجود حضور سردار اشتری و ابلاغ پیام مقام معظم رهبری  جای اعلام و انتشار این خبر در تیتر روزنامه های کشور خالی بود ، کاش به جای همه روزمرگی های سیاسی که دیگر برایمان تکراری شده کمی هم به این موضوع می پرداختند .
دلم می سوزد وقتی جوانان ما برای ما و دفاع از ما می روند و تیتر نشوند ، دلم می سوزد سالها زجر بکشی و مطرح نشوی .....
اما نور خدا، نور خدا بود خدا مطرحش کرد ، خدا خداییش کرد ، به اوج رسید ، به آرامش ..
برای آرامش ما هم دعا کن نور خدا ، دعا کن دل بیقرارمان در اوج مشکلات آرام شود..
نویسنده: خانم دکتر مهناز رحمانی مهر
ویراستار: علی مرادی کاکاوندی