• شهروند خبرنگار
  • شهروند خبرنگار آرشیو
امروز: -
  • صفحه نخست
  • سیاسی
  • اقتصادی
  • اجتماعی
  • علمی و فرهنگی
  • استانها
  • بین الملل
  • ورزشی
  • عکس
  • فیلم
  • شهروندخبرنگار
  • رویداد
پخش زنده
امروز: -
پخش زنده
نسخه اصلی
کد خبر: ۲۳۵۱۰۴۴
تاریخ انتشار: ۲۱ بهمن ۱۳۹۷ - ۰۰:۰۳
سیاسی » رهبری
برشی از کتاب خاطرات مبارزات رهبر معظم انقلاب به زبان عربی؛

روایت آیت‌الله خامنه‌ای از حمله شبانه‌ ساواک به منزل ایشان

این روایت به زبان عربی در کتاب «انّ مع الصبر نصراً» -خاطرات خودگفته‌ی رهبر معظم انقلاب اسلامی از دوران مبارزه علیه رژیم پهلوی- آمده است

به گزارش خبرگزاری صدا و سیما به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله خامنه‌ای؛ این روایت به زبان عربی در کتاب «انّ مع الصبر نصراً» -خاطرات خودگفته‌ی رهبر معظم انقلاب اسلامی از دوران مبارزه علیه رژیم پهلوی- آمده است. این کتاب توسط دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای همزمان با ایام دهه‌ی مبارک فجر انقلاب اسلامی منتشر شده و ترجمه‌ی فارسی آن نیز به زودی روانه‌ی بازار خواهد شد.

روایت آیت‌الله خامنه‌ای از حمله شبانه‌ ساواک به منزل ایشان

* در اواخر یکی از شبهای زمستان آن سال [۱۳۵۶] در خواب بودم که در زدند. از خواب بیدار شدم و طبق عادتم بدون اینکه بپرسم پشت در کیست، شخصاً برای باز کردن در رفتم. یک ساعت به اذان صبح مانده بود و افراد خانواده در اندرونی خوابیده بودند. در را که باز کردم، دیدم افرادی با مسلسل و هفت‌تیر ایستاده‌اند! به ذهنم گذشت که آنها عدّه‌ای چپی هستند و قصد تصفیه‌ی مرا دارند؛ چون در آن زمان آقای بهشتی به من اطّلاع داده بود که چپی‌ها دست به کشتار و تصفیه‌ی اسلامگراها زده‌اند، و از من خواسته بود که هشیار و مواظب باشم. چپی‌ها در کرمانشاه شبانه به منزل آقای موسوی قهدریجانی ریخته بودند، دست و پای او را بسته بودند و قصد کشتنش را داشتند که در یک حادثه‌ی غیرمنتظره توانسته بود بگریزد و از مرگ نجات یابد. این مسئله هنوز در ابهام است و برای روشن شدن آن اقدامی نکرده‌ایم.
به محض آنکه چنین فکری به ذهنم آمد، فوری به بستن در اقدام کردم. آنها کوشیدند مانع بسته شدن در شوند، امّا ترس از مرگ به من قدرت بخشید و زورم بر آنها چربید و در را بستم. بعد به فکرم رسید که آنها ممکن است از دیوار بالا بروند یا از راه دیگری وارد خانه شوند. آنها با اسلحه‌ی خود شروع به کوبیدن به شیشه‌ی ضخیمی که روی در منزل بود، کردند و آن را شکستند. در همان حال که من به راهی برای نجات می‌اندیشیدم، یکی از آنها فریاد زد: «به نام قانون، در را باز کن». از این حرفشان فهمیدم که از مأموران ساواک هستند. خدا را شکر کردم که بر‌خلاف تصوّر من، آنها از چپی‌ها نیستند. به سمت در رفتم و در را باز کردم. شش نفری حمله کردند و در میان درِ بیرونی خانه و درِ محیط اندرونی، با خشونت و بیرحمی مرا به باد کتک گرفتند. در آن هنگام مصطفی که دوازده سال داشت، بیدار شده بود و از پشت شیشه‌ی نازکی که میان من و آنها حایل بود، با حیرت و شگفتی به صحنه‌ی کتک خوردن پدر مینگریست و فریاد میزد. ساواکیها بیرحمانه به کتک زدن من با مشت و لگد ادامه دادند و مخصوصاً با نوک کفش خود به ساق پای من ضربه میزدند. سپس به من دستبند زدند و دستور دادند جلو بیفتم و به سمت داخل منزل بروم. به آنها گفتم: این جوانمردی نیست که خانواده‌ام مرا دست‌بسته ببینند؛ دستبند را باز کنید. دستبند را باز کردند و وارد خانه شدم. دیدم همسرم دلشکسته و ناراحت است و چهار فرزندش هم در اطرافش برخی خواب و برخی بیدارند. کوچکترینشان «میثم» بود که دو ماه داشت. به آنها گفتم: نترسید، اینها مهمانند!
مأموران ساواک به جست‌و‌جو و بازرسی خانه پرداختند و تا آشپزخانه و توالت را هم گشتند! همسرم اقدام جالبی کرد: وارد اتاقی شد که من مردم را در آن ملاقات میکردم. این اتاق دو در داشت؛ یکی به کتابخانه‌ام باز میشد، و دیگری به محیط اندرونی. همسرم اعلامیّه‌های محرمانه‌ای را که در اتاق بود، جمع کرد. و من نمیدانم چگونه متوجّه وجود این اعلامیّه‌ها در اتاق ملاقات شده بود و چگونه توانست بدون آنکه مأموران امنیّتی متوجّه شوند، وارد آن اتاق شود. حتّی من هم متوجّه این اقدامش نشدم، تا این که بعدها خودش به من گفت. او این اعلامیّه‌ها را جمع کرده بود و زیر فرش گذاشته بود تا ساواکیها آنها را پیدا نکنند. آنها وارد کتابخانه شدند، آن را وارسی کردند و مقدار زیادی از کتابها و نوشته‌ها و اوراق مرا برداشتند، که تعدادی از آن کتابهای من هنوز مفقود است.
یک ساعت یا بیشتر، تمام گوشه‌کنارها و سوراخ‌سمبه‌های خانه را گشتند، تا اینکه وقت نماز صبح فرا رسید. گفتم: میخواهم نماز بخوانم. یکی از آنها با من تا محلّ وضو آمد. وضو گرفتم و به کتابخانه برگشتم و آنجا نماز خواندم. بعد یکی از آنها هم نماز خواند. ولی بقیّه نماز نخواندند و به بازرسی خانه ادامه دادند. حتّی یک وجب از خانه را نکاویده نگذاشتند! به نظرم من از مادر مصطفی قدری غذا خواستم و بعد از او خواستم مجتبی و مسعود را که پس از بیدار شدن، دوباره به خواب رفته بودند، بیدار کند تا با آنها خداحافظی کنم. هنگام خدا‌حافظی به فرزندان گفته شد: پدرتان عازم سفر است. من گفتم لازم نیست دروغ گفته شود. و واقع امر را به بچه‌ها گفتم.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
گزارش خطا
Bookmark and Share
X Share
Telegram Google Plus Linkdin
ایتا سروش
عضویت در خبرنامه
نظر شما
آخرین اخبار
مطالبات مردمی ۱۹ آبان ۱۴۰۴
سرد شدن هوا در استان کرمان و ضرورت رعایت نکات ایمنی
از طرح مطالبات مردمی در سامانه ۱۶۲ تا پیگیری در خبر ۲۰ شبکه قزوین
بازدید سرلشگر موسوی از ساختمان شیشه‌ای صدا و سیما
نایب قهرمانی تیم ملی تنیس روی میز مردان ایران
اجرای طرح هادی در ۱۵ روستای بخش مرکزی شهرستان سردشت
گشایش نمایشگاه مشاغل خانگی و صنایع دستی در اسکو
فعالیت جهادگران استان خراسان جنوبی ساکن قم در مناطق محروم کشور
تحویل ۱۶۰۰ واحد ویلایی انفرادی به متقاضیان واجد شرایط در ورزنه
خبر‌هایی از مصوبات قرارگاه محرومیت زدایی دامغان
پیگیری لوایح مهم هوش مصنوعی و مهریه در کنار رسیدگی به مسائل عمرانی استان قزوین
آغاز فعالیت ستاد اقامه نماز جمعه شهرستان مراغه
الزام به اجرای معاملات ملکی در سامانه کاتب
حرکت خیرین ؛ نقطه عطفی در تاریخ تعلیم و تربیت کشور است
کلاهبرداری به بهانه حمل بار و اثاثیه
رژیم صهیونی ۲۸۲ بار آتش‌بس غزه را نقض کرده است
واژگونی خودرو در جاده جاسک ۳ کشته برجای گذاشت
ضایعات غیر بهداشتی مرغ به کارخانه نرسید
استقلال ملی، مسیر رسیدن به پیروزی و اقتدار
ابلاغ دستورالعمل رهگیری و شناسنامه‌دار کردن محصولات کشاورزی
  • پربازدیدها
  • پر بحث ترین ها
آغاز پیش‌فروش ۳ محصول سایپا
واکنش محیط زیست به تخلف تکراری باغ‌وحش نیر
تقویت توان دفاعی ونزوئلا با دریافت سامانه‌های پدافند روسی
امتناع کودکان از توالت مدرسه باعث یبوست می‌شود
رشد ۵۶ درصدی طرح های سرمایه‌گذاری در استان خراسان جنوبی
موافقت‌مجلس با کلیات طرح اصلاح قانون‌محکومیت‌های‌مهریه
غیرحضوری شدن مدارس ابتدایی و متوسطه اول شهر‌های آلوده خوزستان تا آخر آبان
افشای ابعاد جدیدی از همکاری خبرنگاران شبکه ایران اینترنشنال با موساد
بازی‌های همبستگی اسلامی؛ ازبکستان، حریف تیم فوتسال ایران در نیمه‌نهایی
خام فروشی در زنجیره فولاد
وقوع زلزله ۳ و ۳ دهم ریشتری در سی سخت
زبان معیار ۱۴۰۴/۰۸/۱۸
رویای تغییر نظامی که کابوس آمریکا شد
گزارش وزیر راه و شهرسازی از پیشرفت طرح‌های حمایتی مسکن
شهادت ستوان یکم ولی زاده، مدافع نظم و امنیت در رامشیر
استخدام در سازمان صداوسیما  (۱ نظر)
آغاز پیش‌فروش ۳ محصول سایپا  (۱ نظر)
تهران تا آخر پاییز بارش باران ندارد  (۱ نظر)
پیوند دو ملت ایران و پاکستان ناگسستنی است  (۱ نظر)
جزییات معافیت از صدور صورت‌حساب الکترونیکی در سامانه مودیان ۱۴۰۴  (۱ نظر)
شهادت ستوان یکم ولی زاده، مدافع نظم و امنیت در رامشیر  (۱ نظر)
اهواز آلوده‌ترین شهر کشور  (۱ نظر)
اجرای طرح رایگان دوگانه سوز کردن خودرو‌های مدل ۹۴ به بالا در خوزستان  (۱ نظر)
ماجرای دنباله دار پرستار قاتل نوزادان در انگلیس  (۱ نظر)
درگذشت مادر شهیدان متحدی در بسطام  (۱ نظر)
اعتراف صریح ترامپ، اثبات جنایت آمریکا در همه محاکم  (۱ نظر)
اجرای پویش سلامت علوی طرح شهید رئیسی در بروجرد  (۱ نظر)